ترکـــش های ســـرگـــــردان

محـاسـن ِ مهـدی رو تـو کـردی سفیـد ، بسـوزی ای دل
شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ

مصرع...

.
بسم الله ...

مصرع ناقص من کاش که کامل می‌شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می‌شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می‌خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می‌دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه‌ی عالم و آدم به تو می‌اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می‌اندیشد

کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه‌ی بسم الله است

کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

کعبه بر سینه‌ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه‌ی شیراز کم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان‌ها نخی از وصله‌ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می‌گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می‌گوید

می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

نه فقط دست زمین از تو تو را می‌خواهد
سالیانی ست که معراج خدا می‌خواهد-

زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

وای اگر تیغ دو دم را به کمر می‌بستی
وای اگر پارچه‌ی زرد به سر می‌بستی

در هوا تیغ دو دم نعره‌ی هو هو می‌زد
نعره‌ی حیدریه «أینَ تَفرو» می‌زد

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان‌ها نخی از وصله‌ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می‌گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می‌گوید

سید حمیدرضا برقعی


نوشته شده توسط پلاک گمشده 24ܔܜیامولاتی أغیثینیܔܜ
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
ترکـــش های ســـرگـــــردان

بسم الله ...

فأین تذهبون ...

الهی العفو

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۸/۱۶
    ...

ترکـــش های ســـرگـــــردان

محـاسـن ِ مهـدی رو تـو کـردی سفیـد ، بسـوزی ای دل

مصرع...

شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ
.
بسم الله ...

مصرع ناقص من کاش که کامل می‌شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می‌شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می‌خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می‌دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه‌ی عالم و آدم به تو می‌اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می‌اندیشد

کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه‌ی بسم الله است

کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

کعبه بر سینه‌ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه‌ی شیراز کم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان‌ها نخی از وصله‌ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می‌گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می‌گوید

می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

نه فقط دست زمین از تو تو را می‌خواهد
سالیانی ست که معراج خدا می‌خواهد-

زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

وای اگر تیغ دو دم را به کمر می‌بستی
وای اگر پارچه‌ی زرد به سر می‌بستی

در هوا تیغ دو دم نعره‌ی هو هو می‌زد
نعره‌ی حیدریه «أینَ تَفرو» می‌زد

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان‌ها نخی از وصله‌ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می‌گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می‌گوید

سید حمیدرضا برقعی
۹۳/۰۷/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
پلاک گمشده 24ܔܜیامولاتی أغیثینیܔܜ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.